-
خدا عشق است!
دوشنبه 26 دیماه سال 1390 13:35
وقتی گمش کردم گم شدم وقتی از دستش دادم از دستم نرفته بود ! امروز امتحان زبان دارم.بنظرم راحت میشم دیگه........میدونم خستگیهام فقط بخاطر اونجا نبود. این همه تنها موندم تا..........به خودم برسم!
-
لمس واقعیت!
جمعه 30 اردیبهشتماه سال 1390 12:09
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA انسان می تواند آینده خودش را از پیش بسازد،مشروط بر آنکه تصمیم به ادامه راهش بگیرد. برای این نیازمند آن است که از گذشته رها شود و از میان راه هایی که به او ارائه میشود بهترین را برگزیند. Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA هوای بهاری قشنگیه و این واسه سخت درس...
-
امتحان ریشه ها!
سهشنبه 29 دیماه سال 1388 20:36
زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست! امتحان ریشه هاست! ریشه هم هرگز اسیر باد نیست! بعضی روزا باورشم سخته . . . . زندگی ولی هنوز خواستنیه!! خدایا! دلم را همچون نی لبکی چوبین بر لب های خود بگذار و زیباترین نغمه هایت را در فضای زندگی مردمان مترنم کن! چنان بنواز دلم را که هرجا نفرتی هست، عشق باشم من! هرجا زخمی هست، مرهم باشم...
-
شیفتگی!
چهارشنبه 3 تیرماه سال 1388 11:55
خداوندا! از شک های ما مراقبت کن زیرا شک شیوه ای برای نیایش است. و شک است که ما را به رشد وا می دارد چرا که وا می داردمان که بی ترس به پاسخ های بی شمار یک پرسش بنگریم. و خداوندا! تا این امر ممکن شود از تصمیم های ما مراقبت کن زیرا که تصمیم شیوه ای برای نیایش است. به ما شهامت ببخش تا پس از شک بتوانیم میان دو راه یکی را...
-
روی صفحه شطرنج
شنبه 24 اسفندماه سال 1387 23:20
جهان صفحه شطرنج است،مهره هایش کردار ما و قانونش آیین بزرگ طبیعت. نمی توان بازی گر آن سوی صفحه را دید لیک می انیم او دادگر است و راست گو و بردبار. خداوند بر آنانی که دوست می دارد،خطایی را نمی بخشد و روا نمی دارد که برگزیدگانش،قواعد بازی را نادیده بگیرند. امروز یه روز دیگه س! باید وارد این بازی شد! نمی گم دلم نمی خواد...
-
پیله تنهایی
دوشنبه 4 آذرماه سال 1387 13:19
اگر روح ما ارزش چیزی را داشته دلیل بر آن است که سخت تر از دیگران سوخته است. آندره ژید چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ پیله ات را بگشا... تو به اندازه ی یک دنیایی!
-
شب و ...
جمعه 3 آبانماه سال 1387 21:39
شب و آن هزار چشمی که همیشه می درخشد نکند که خواب باشم و خدا مرا نبخشد... "همه چیز پیش از این گفته شده، اما هیچ کس گوش نمی داد، پس باید دوباره تکرارش کنیم"
-
به راحتی برف باریدن!
جمعه 12 بهمنماه سال 1386 00:19
برف! برف! برف! بلاخره کار خودشو کرد! انگار وظیفه اش فقط به هم زدن همه ی برنامه هام بود! نمی دونم دیگه باید چی کار کنم. چطوری جمعش کنم! باورم نمیشه که اینطوری رقم خورده بود! باورم نمیشه به راحتیه برف اومدن همه ی تلاشام......! باورم نمیشه که زمان گذشت و وقتم تمام شد! دلم می خواد روقولم بمونم. می مونم!
-
زنــــــــــــــــــدگــــــــــــــــــــی!!!!!!!!!!!
جمعه 16 آذرماه سال 1386 14:25
زندگی آتشگهی گیرنده پابرجاست گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست! این شعر همیشه منو امیدوار میکنه. انگار که همه چی دست خودم می خوام امیدوار باشم. به حالا. به چیزایی که نمی دونم. به اونایی که همش تو ذهنمه و بیشتر از همه به خودم..... این روزا درس می خونم و درس میخونم. تازه فهمیدم...
-
شبهای بی خوابی
پنجشنبه 10 آبانماه سال 1386 21:52
خداوند در شبهای بی خوابی همراه شما خواهد بود. و با عشق خویش اشک های شما را خواهد زدود. ماه رمضون امسال برام خیلی بابرکت بود! دلم نمی خواد حس میکنم خیلی چیزا عوض شدن یا دارن میشن.از دستش بدم این روزا حوصله ی هیچ کس و ندارم بیشتر ازهمه گذشته رو. نمیخوام دیگه با کسایی باشم که تاحالا تحملشون کردم .دلم می خواد همه چیزو...
-
اون روزا
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 17:39
اون روزا ما دلی داشتیم واسه بردن جونی داشتیم واسه مردن کسی بودیم کاری داشتیم پاییز و بهاری داشتیم تو سرا ما سری داشتیم عشقی و دلبری داشتیم کسی آمد که حرف عشقو با ما زد، دل ترسوی ما هم دل به دریا زد.به یک دریای طوفانی، دل ما رفته مهمانی! چه دوره ساحلش از دور پیدا نیست!!!یه عمری راهه و در قدرت ما نیست! باید پارو نزد وا...
-
برای چندمین بار
پنجشنبه 25 مردادماه سال 1386 16:33
آری در مرگ آورترین لحظه ی انتظار زنده گی را در رویاهای خویش دنبال می گیرم، در رویاها و در امیدهایم! بلاخره بعد از مدتها.......احساس زندگی......... شاید گفتن در مورد چن ماه اخیرفایده ایی نداشته باشه. نمی خوام بهش فکرنکنم اما حس می کنم باید از همون جایی شروع کنم که همه چی و ول کردم. داشتم......نمی دونم چرا.........یه...
-
روزای بارونی
سهشنبه 26 تیرماه سال 1386 16:00
باران باش هیچ کس به باران عادت نمی کند هروقت بیاید خیس می شوی امروز آخرین جلسه ی کلاس زبان بود. بارون قشنگی بارید. هنوز هم درحال باریدنه! چیزایی که این آخریا شنیدم هم ناراحتم کرد هم دلیلی شد برای همه دلتنگیام. راستش دیگه نمی خوام از اول شروع کنم ایندفه شاید هم از آخر شروع کردم. دلم هنوز هم زندگی می خواد........
-
معجزه ی زندگی
شنبه 29 اردیبهشتماه سال 1386 15:27
باید خود را به خطر بیندازید. تنها آنگاه مفهوم معجزه را در زندگی درک خواهیم کرد که اجازه بدهیم آنچه انتظارش را نداریم اتفاق بیفتد. - هر جنگجوی نور از رفتن به میدان نبرد هراسیده است. - هر جنگجوی نور، در گذشته اش، دروغی گفته، یا به کسی خیانت کرده است. - هر جنگجوی نور گام در راهی نهاده که سهم او نبوده است. - هر جنگجوی نور...
-
روزای الکی
چهارشنبه 13 دیماه سال 1385 21:13
این روزاخیلی تنهایی رو احساس میکنم اما با وجود این همه تنهایی می خوام که باشم فعلا فقط با خودم بعدا نمیدونم ........
-
من هستم
دوشنبه 27 آذرماه سال 1385 22:01
می دونم که خیلی بهش احتیاج دارم.می دونم که بدون اون سخته. اما وقت ندارم. وقت ندارم بهش فکر کنم. می دونم بدون وجودش همه چیز قاطی شده اما احساس خستگی می کنم. می دونم سردرگمی و همراه با اون خستگی هر لحظه رو بدتر می کنه. می دونم به حضور خداوند واقعا نیازمندم. می دونم که من باید بلند شم. می دونم که خیلی هوامو داره و...