وعده آخر

برای این وعده توضیحی وجود ندارد!!!!!!!!!!!!!!!!

وعده آخر

برای این وعده توضیحی وجود ندارد!!!!!!!!!!!!!!!!

روزای بارونی

 

 

باران باش

 

هیچ کس به باران عادت نمی کند

 

هروقت بیاید

 

خیس می شوی

 

امروز آخرین جلسه ی کلاس زبان بود. بارون قشنگی بارید.

 

 هنوز هم درحال باریدنه!

 

چیزایی که این آخریا شنیدم هم ناراحتم کرد هم دلیلی شد

برای همه دلتنگیام. راستش دیگه نمی خوام از اول شروع

 کنم ایندفه شاید هم از آخر شروع کردم.

 

دلم هنوز هم زندگی می خواد........

 

 

معجزه ی زندگی

 

باید خود را به خطر بیندازید.

 

تنها آنگاه مفهوم معجزه

 

 را در زندگی درک خواهیم کرد که

 

 اجازه بدهیم آنچه

 

 انتظارش را نداریم اتفاق بیفتد.

 

 

- هر جنگجوی نور از رفتن به میدان نبرد هراسیده است.

 

- هر جنگجوی نور، در گذشته اش، دروغی گفته، یا به

 

کسی خیانت کرده است.

 

- هر جنگجوی نور گام در راهی نهاده که سهم او نبوده است.

 

- هر جنگجوی نور از ساده ترین چیزها آزار دیده است.

 

- هر جنگجوی نور، حداقل یک بار، نسبت به جنگجوی نور

 

 بودنش شک کرده است.

 

- هر جنگجوی نور در به انجام رساندن وظایف معنویاش

 

 شکست خورده است.

 

- هر جنگجوی نور وقتی که می خواسته بگوید" نه " از 

 

ترس گفته است " بله ".

  

- هر جنگجوی نور معشوق خود را آزرده است. به همین 

 

دلیل او را جنگجوی نور می نامند، چون که تمامی اینها را 

 

پشت سرگذاشته و هرگز امیدش را به این که انسان بهتری

 

بشود ازدست نداده است.

 

 

روزای الکی

 

این روزاخیلی تنهایی رو احساس میکنم

اما با وجود این همه تنهایی

می خوام که باشم

فعلا فقط با خودم

بعدا نمیدونم

........

 

من هستم

می دونم که خیلی بهش احتیاج دارم.می دونم که بدون اون سخته. اما

 وقت ندارم. وقت ندارم بهش فکر کنم. می دونم بدون وجودش همه چیز

قاطی شده اما احساس خستگی می کنم. می دونم سردرگمی و همراه

 با اون خستگی هر لحظه رو بدتر می کنه. می دونم به حضور خداوند واقعا

 نیازمندم. می دونم که من باید بلند شم. می دونم که خیلی هوامو داره

و داشته.........اون حتی هر کاری کرده. می دونم در این مورد من خیلی

هیچ کاری نکردم. کمبود اونو هیچ چی نمی تونه جبران کنه اما اون تنهایی

 همه چیزو درست می کنه. اون همه ی کمبود ها رو درست می کنه. من

به وجودش خیلی احتیاج دارم.حالا.......

 

 مهمترین چیز توی زندگیم خانواده ام هست. نمی تونم بدون اونا موندن رو

 تحمل کنم. من با خانواده بودنم احساس آرامش می کنم و با اونهاست که

 احساس غرور می کنم و احساس شادی می کنم. دلم می خواد همیشه

 پیشم باشن...این روزا خیلی حالم خوب نیست اما هیچ دلم نمی خود که

 اوضاع همینطوری بمونه و من هیچ کاری نکنم. دیگه نمی ذارم همینطوری

 بمونه زندگی.............